راهبردهای تغییر شکل چشم انداز دیجیتال
زاویه؛ کریس دیکسون، یکی از بنیانگذاران وبسایت «هانچ»[1] (Hunch) از علل ضرورت بازگشت به اینترنت غیرمتمرکز برای محافظت از مشاغل و مصرفکنندگان گفت. دیکسون در گفتوگو با بخش انتشارات جهانی شرکت مککینزی درباره کتاب جدید خود با نام «Read Write Own: Building the Next Era of the Internet»، سیر تکامل اینترنت را شرح داده و استدلال میکند که وجود چارچوبی غیرمتمرکز موجب افزایش نوآوری و توسعه میشود. در ادامه محورهای مهم این گفتگو را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
او دلیل نامگذاری کتاب (Read Write Own) را مبتنی بر مشارکت بودن اینترنت میداند و باور دارد، اینترنت برای مالکیت و کنترل کاربران و جوامعی که بر روی آن نرمافزار میسازند و از آن استفاده میکنند، طراحی شده است. از نظر او، اینترنت چندین دوره را پشت سر گذاشته که هر دوره سطح مشارکت را عمیقتر کرده است. در اولین دوره مدرن یعنی دهه 90 که تبدیل اینترنت به جریان اصلی آغاز شد، بیشتر مردم فقط مصرفکننده اطلاعات با مراجعه به گوگل یا سایر موتورهای جستوجو بودند. سپس در دهه 2000، اینترنت بسیار بیشتر به یک رسانه دو طرفه تبدیل شد. شبکههای اجتماعی ظهور کردند و دیگر مردم تنها مصرفکننده اطلاعات نبودند؛ بلکه در انتشار اطلاعات نیز سهیم شدند. از آنجا بود که انتشار دموکراتیک و نخستین دوره مصرف اطلاعات آغاز شد.
وی ادامه میدهد: «بنابراین در دوره اول شما میتوانستید، چیزهایی را بخوانید و در دوره دوم میتوانستید بخوانید و بنویسید. اکنون، عصر جدید ظهور اینترنت، دورانی است که در آن کاربران میتوانند، حتی عمیقتر از گذشته در سرویسهای دیجیتالی مشارکت داشته باشند.»
از اینجا به بعد، بلاکچینها وارد شدند. بیت کوین که در سال 2008 اختراع شد، یک شبکه مالی تحت مالکیت و کنترل کاربران را به ارمغان آورد. از آن زمان تاکنون، سرویسهای دیجیتال دیگری با همین طراحی، از جمله اتریوم، به وجود آمدند و سپس پلتفرمهای دیگر نیز از این مدل طراحی استفاده و ایده شبکههای متعلق به کاربر با کاربریهای دیگر را پیاده کردند.
دیکسون در کتاب خود عمیقأ به این موضوع پرداخته است. بخش اعظم این کتاب به چگونگی هدایت مردم به استفاده از این طراحی جدید در مالکیت اینترنت، کنترل آن و همچنین افزایش استفاده مولد و مثبت از اینترنت اختصاص یافته است. وی گفت: «تمام اشتیاقی را که مردم به این طراحی جدید دارند، صرف مالکیت در اینترنت کنید و از آن استفاده نمایید. این احساسات را به موارد استفاده مولد و مثبتی که برای کل اینترنت مفید است، سوق دهید.»
دیکسون یکی از معجزات اینترنت را خارج شدن آن از انحصار دولتها و دانشگاهها میداند و میگوید، این فناوری تا حدودی برای مقاومت در برابر جنگ هستهای و موارد دیگر طراحی و به همین دلیل، به روشی کاملا غیرمتمرکز ساخته شده است. این شبکه از ابتدا باز و بدون مجوز بوده و افراد را قادر به ساخت وبسایت یا حتی به تعبیری استارتآپ کرده است.
مسئله مالکیت قطعی منجر به ظهور دوره طلایی نوآوری در دهه 90 و 2000 شد؛ زیرا انگیزهای برای افراد ایجاد کرد تا در بالاترین سطح پیشرفت کنند. اتفاقی که در دهه ۲۰۰۰ با ظهور شبکههای اجتماعی و سپس تلفنهای همراه هوشمند افتاد، این بود که بسیاری از شبکههای غیرمتمرکز عملاً متمرکز شدند.
امروزه، پنج شرکت بزرگ فناوری 50 درصد از ارزش بازار نزدک را به خود اختصاص دادهاند که در مقایسه با 25 درصد یک دهه پیش، تقریباً در همه انواع سرویسهای اینترنتی اعم از شبکههای اجتماعی، جستوجو و تجارت الکترونیکی به صورت چشمگیری افزایش یافته است. این بدان معناست که کاربران، استارتآپها و افراد خلاق باید از این سرویسهای بزرگ واسطه استفاده کنند، تا به مخاطبان خود دست یابند. این در حالی است که این واسطهها نرخهای برداشت بسیار بالایی دارند. نرخ برداشت درصدی از درآمدی است که از طریق فعالیت بر بستر شبکه به دست میآید.
این شرکتها کنترل خود را به طرق مختلف اعمال میکنند. آنها اساساً دریافتهاند که چگونه سیستم را راهاندازی کنند، تا تمام سود و امکان کنترل به خودشان برسد. آنچه در این کتاب بررسی شده این است که چگونه این برخورد شرکتها، نوآوری را تحت تأثیر قرار میدهد و انگیزههای از نوع دهه 90 افراد را از بین میبرد. این کتاب استدلال میکند که موقعیت کنونی بهطور قابل توجهی دشمن نوآوری و خلاقیت است.
دیکسون درباره هوش مصنوعی گفت: «من فکر میکنم که هوش مصنوعی به طور کلی تأثیرات مثبت زیادی بر جهان خواهد داشت؛ اما این یک فناوری بسیار متمرکز است. این فناوری به شرکتهای برخوردار از سرمایه و داده سود میرساند و در صورت عدم کنترل، حرکت به سمت تمرکز را با سرعت ادامه خواهد داد. بلاکچینها، توکنها و چیزهایی که من در مورد آن صحبت میکنم، یک نیروی متقابل برای مهار این روند هستند.»
آنها از فناوریهایی که قدرت را به شرکتها و دولتها منتقل میکنند، تمرکززدایی کرده و با آنلاین شدن فناوریهای جدیدی مانند هوش مصنوعی اهمیت بیشتری پیدا میکنند. ماشینهای خودران، واقعیت مجازی و همه فناوریهای اصلی دیگر خارج از بلاکچین، در افق پیش رو، تمایل دارند که متمرکز شوند. به همین دلیل، داشتن این نیروهای متقابل بسیار مهم است.
دیکسون هک و سوءاستفاده بازیگران مخرب از فناوریهای نوظهور مانند آنچه در صرافی «FTX» اتفاق افتاد را میپذیرد؛ اما ادعا میکند که تاکنون هیچ مورد نقض و هکی در سطح بلاکچین رخ نداده است. وی همچنین «NFT» ها را نیز بسیار جالب میداند و نقطه قوت آنها را فراهم کردن امکان فروش محصولات افراد خلاق و تعامل مستقیم آنها با مخاطبانشان معرفی میکند. دیکسون درآمدزایی افراد از پلتفرمها را در برابر سود شرکتها و پلتفرمها کاملاً ناچیز میداند؛ اما سهم درآمد حاصل از فروش «NFT» را نزدیک به 97.5 درصد تخمین میزند. زیرا طراحی بلاکچین به گونهای است که افراد مانند دنیای غیرمجازی، واقعاً مالک چیزهایی که میفروشند، هستند و هیچ واسطهای، مثل پلتفرمها، میان خریداران و فروشندگان وجود ندارد.
بخش دیگری که دیکسون به شرح آن میپردازد و با ظهور استیبل کوینها دگرگون شده، حوزه پرداخت است. در سال 2022، 6.8 تریلیون دلار تراکنش استیبل کوین وجود داشته است.
به عقیده دیکسون، تنظیمگری نقش مهمی در حوزه اینترنت و فناوری ایفا میکند. وی معتقد است که تنظیمگری درست با درک عمیق فناوری، قابلیتهای آن، نقاط قوت و ضعف و چگونگی تجویز راه حل سیاستی آغاز میشود.
او توجه افراد را به پیامد این تنظیمگریها نیز جلب میکند و میگوید، مقررات عمومی حفاظت از دادههای اروپا (GDPR) که یک چارچوب قانونی اروپایی برای حفظ حریم خصوصی است، یک مزیت بزرگ برای فیسبوک، گوگل و شرکتهای بزرگ فناوری به وجود آورده است؛ زیرا این شرکتها هزاران نفر را برای انجام اقدامات لازم در پیروی از این مقررات در اختیار دارند. این در حالی است که رعایت بسیاری از این موارد برای استارتآپها بسیار دشوار است. او معتقد است که تنظیمگری باید به روشی متفکرانه انجام شود تا نوآوری را سرکوب نکند و مثل این مقررات و مقررات دیگر کشورها مانعی برای راهاندازی استارتآپها نباشد. دیکسون با نگاه به 50 سال گذشته، نوآوری در فناوری را در گرو راهاندازی استارتآپها میبیند و باور دارد که در بسیاری از موارد میتوان مشکلات فناوری را با فناوریهای دیگر حل کرد.
دیکسون راه حل مقابله با دیپفیکها و رباتها را که با شبیهسازی افراد میتوانند، در رسانههای اجتماعی فعالیت کنند و برای فیشینگ استفاده شوند، تضمین رمزنگاری میداند. تضمین هم به معنای حصول اطمینان از وجود یک شخص واقعی است؛ امری که برای بلاکچین بسیار طبیعی محسوب میشود.
دیکسون در پاسخ به این سؤال که «آیا بلاکچین میتواند، روابط اقتصادی بین هوش مصنوعی و تولیدکنندگان محتوا را بهتر مدیریت کند؟» گفت: «من درباره تاریخچه موتورهای جستوجو در کتاب صحبت میکنم. اساساً در دهه 90 گوگل به شکلی گسترده معافیتهای استفاده منصفانه و قانون کپیرایت را ترویج کرد؛ اما امروزه سایتهایی مانند گوگل آنقدر قدرتمند شدهاند که همه شرایط را تعیین میکنند و نوعی قانون نانوشته بین محتوا و توزیع در اینترنت شکل گرفته است. برای مثال، نیویورک تایمز به گوگل اجازه میدهد، محتوای آن را بگیرد و بخشهایی از آن را در نتیجه جستوجو نشان دهد؛ اما در عوض مقداری از ترافیک را به سمت آن جریان دهد. این در حالی است که در دنیای هوش مصنوعی احتمال دارد، ترافیک هدایت نشود. هوش مصنوعی میتواند، به کاربر فقط پاسخ سؤال مدنظرش را بدون پیوند به منبع بدهد.
وی راه حل دغدغه افرادی را که دوست ندارند، محتوایشان قابل جستوجو و عامل آموزش الگوریتمهای هوش مصنوعی مولد باشد، توسل به تعریف رابطهای جدید بین ارائهدهندگان محتوا، هوش مصنوعی، توزیع و موتورهای جستوجو با استفاده از بستر بلاکچینها میداند. چرا که این فناوری برای ایجاد شبکههایی است که باز هستند و توسط مشارکتکنندگان اداره میشوند. ارائهدهندگان محتوا و هوش مصنوعی میتوانند، در این بستر بر سر شرایط به توافق برسند و به صورت جمعی تصمیم بگیرند که بهترین رابطه برای همه و کسب بهترین نتیجه چیست.
بلاکچین میتواند بدون هیچ هزینهای واسطه این رابطه قرار گیرد و از هیچ یک از شرکتکنندگان در شبکه هزینهای دریافت نکند. همچنین میتواند، این تعهد را بپذیرد و آن را به شکل کدی دربیاورد که هرگز تغییر نکند. این بدان معناست که مردم میتوانند آینده اقتصادی خود را به سیستمی گره بزنند که بر بستر بلاکچین ساخته شده است و اطمینان حاصل کنند که در آینده سازوکار آن تغییر نمیکند.
دیکسون میگوید، کارش را در دهه 90 شروع کرده و یکی از دلایل اصلی انتخاب اینترنت برای حرفهاش جذابیت ایدههای اینترنت بوده است. ایده اولیه اینترنت این بود که این سیستم باز است و جریان اطلاعات و رسانهها را دموکراتیک میکند؛ اما در مقطعی مسیر عوض شد. به همین دلیل او در دو فصل اول کتابش به شرح رخ دادها پرداخته و سپس درباره آنچه در موج جدید شبکهها به وجود آمده که آن را شبکههای شرکتی نام نهاده، اظهار نظر کرده است.
وی تنها دو نوع رویکرد را برای تحقق ایدههای اولیه معتبر میداند. یکی رویکرد تنظیمگری است که بعید میداند، اینترنت را مجدداً غیرمتمرکز کند؛ دیگری رویکرد فناورانه به شمار میرود. از نظر دیکسون، بلاکچینها بهترین راه برای انجام این کار هستند. او بخش زیادی از کتاب خود را صرف توضیح دقیق این موضوع کرده و مهمترین وجه تمایز بلاکچین و شبکههای شرکتی مانند توییتر را اینگونه برشمرده است: «بلاکچینها منبع باز هستند و هیچ شرکت و مالکی پشت آنها نیست.»
[1] یک شرکت آمریکایی بود که در سال 2007 تأسیس شد و بر اساس علاقه کاربران، از طریق وب سایت اختصاصی خود، محصولاتی را به آنها ارائه میداد. این شرکت وب سایت خود را در ژوئن 2009 راه اندازی کرد و در نوامبر 2011، با مبلغ 80 میلیون دلار توسط «eBay» خریداری شد.